خطابی با فلک کردم که از راه جفا کشتی
شهان عالم آرای و جوانمردان برمک را
زمام حل و عقد خود نهادی در کف جمعی
که از روی خرد باشد بر ایشان صد شرف سگ را
نهان در گوش هوشم گفت فارغ باش از این معنی
که سبلت برکند ایام هر ده روز یک یک را